جنگل جاری
در این حریم شبانه ستم گرفته
در این شب خوف و خاکستر که غم گرفته
رفیق روزان روشن رهایی من
ستارهها را صدا بزن دلم گرفته
قامت یاران از تبرداران اگر شکسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـل نشسته
بهار من
رو به بیداری جنگل جاری جوانه بسته
ستاره سوسو نمیزند اگرچه بر من
رفیق شبهای بیکسی ای سر به دامن
در این سکوت سترون سنگر به سنگر
چراغ خورشیدواره چشم تو روشن
قامت یاران از تبرداران اگر شکسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـُل نشسته
بهار من
رو به بیداری جنگل جاری جوانه بسته
قامت یاران از تبرداران اگر شکسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـُل نشسته
رو به بیداری جنگل جاری جوانه بسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـُل نشسته
نفرین نامه
شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی
همبغض معصومت را نشکفته پرپر کردی
همبغض معصومت را نشکفته پرپر کردی
ننگت باد ای دست من ای هرزه گرد بینبض
آن سرسپردهات را بی یار و یاور کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشیها آخر چرا سر کردی
دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
سربرده در گریبان بیخودتر از همیشه
حیفت نهایتی که با من برابر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشیها آخر چرا سر کردی
دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زهر این نفرین نامه جای خون در من جاری
این آخرین شعرم را پیش از من از بر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشیها آخر چرا سر کردی
دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زجری همیشه بهتر با من ترحم هرگز
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی